سكوت خواهم كرد و از ياد خواهم برد ، آنچه را كه به پايان رسيد . و شروع خواهم كرد آن روز را - كه دوباره به اتمام مي رسد - .
سيگاري آتش خواهم زد تا به خاكستر . حرفي خواهم زد تا به خاطر . قلمي خواهم شكست تا به آغاز . اراده اي خواهم كرد تا به عمل . تيري رها خواهم ساخت تا به ثمر . فنجانكي خواهم ساخت تا به شكست . برده اي خواهم شد تا به تمرّد . و عمري خواهم كرد تا به مرگ .
و اوقات را معدوم خواهم ساخت ، همچنانكه آب غسّال خانه اي را چرك ، و خاكي را مزدود . زندگيم را مفعول ، و خدايان را براي لحظه اي مشغول خواهم ساخت .
سنگ تراش ، شروع مي كند ، براي لقمه ناني . و چه اهميت دارد كه حقيقت آنچه مي نويسد چيست . چه اهميت دارد سال تولد اتفاقي كه به پايان رسيده است . گويي هيچ وقت نبوده است . تمام لحظه هاي زندگي من ، تنها با يك عدد بر روي سنگ خلاصه مي شود . و فريادهاي انزجار از درد زايمان مادرم ، تنها با نام پدر بر سنگ جاي مي گيرد .
من از آنچه بودم ، جدا شدم . نام من چيز ديگري است . قطعه چند و بلوك چند ، نام من است . تنها خود مي توانم مراقب خود باشم . گودالم را دوست خواهم داشت . و با موريانه هايم ، چند ساعتي را بازي خواهم كرد . و اگر صدايي لرزان بر قبر من حمدي خواند ، به او خواهم خنديد . تا حدّ مرگ ترد و خوشمزه...